تحلیل نقاشی «دادگاه دلقک‌ها» از ورنر توبکه

تحلیل نقاشی «دادگاه دلقک‌ها» از ورنر توبکه

ورنر توبکه، نقاش و گرافیست آلمانی، در 30 جولای 1929 در شونبک آلمان به دنیا آمد. او، در کنار برنارد هایزیش، وولفگانگ متیوئر و هاینز زاندر، از چهره‌های مهم نقاشی در جمهوری دموکراتیک آلمان بود و آثار او در مکتب لایپزیش قرار می‌گیرد. از آثار مشهور او می‌توان به نمایی از جنگ رعایا اشاره کرد که در مورد جنگ‌های بین رعایا در قرن 16 بود.
او اولین بار در سال 1940 از نقاشی به نام کارل فردریش درس نقاشی گرفت. در دوران نوجوانی جنگ جهانی دوم را تجربه کرد و در طول حمله‌ی آمریکا در آوریل 1945، در باغ پدرش نقاشی‌هایی با آبرنگ کشید. پس از پایان دوره‌ی مقدماتی نقاشی، به مدرسه‌ی هنر در مگدبرگ رفت و دیپلم خود را در سال 1947-1946، در مدرسه‌ی HGB در لایپزیش، گرفت.
اغلب بر این باور بودند که سبک نقاشی‌های او به رئالیسم اجتماعی نزدیک است؛ اما سبک واقعی او رئالیسم جادویی با بارقه‌هایی از سبک سورئال بود. توبکه، لوکاس کراناخ و آلبرخت دورر را به عنوان الگوهای هنوری خود در نظر داشت و از آثار معروف دیگر او می‌توان به «مرگ در ونیز» اشاره کرد. از ویژگی‌های مهم آثار او می‌توان به
دادگاه دلقک‌ها بخشي از سنت «اعتراف شنوي سه شنبه» در جنوب غربي آلمان و برخي از نواحي سوئيس است. اين مراسم ضمن نوعي قانون گذاري شوخ طبعانه، به مردم، به ويژه در مواقع بحراني، فرصت مي‌دهد تا نه تنها به افشا و تمسخر خطاها و گناهان همسايگان خود بپردازند بلکه، بدون ترس از مجازات، خلاف کاري‌هاي مقامات را رو کنند و آن‌ها را به طرزي نمادين، در لباس دلقک، مسخره کنند. همان طور که گفته شده است، درست يکي از همين دادگاه در سال 1514 به شورش دهقاني «کنراد بينوا» (Poor Conrad) عليه حکمرانان خودکامۀ وورتمبرگ انجاميد، يکي از وقايعي که منجر به جنگ دهقانان آلمان در 25-1524 شد، جنگي که زمينۀ موضوعي نقاشي عظيم و گستردۀ واقع در باد فرانکنهاوزن است.
اما توبکه به تصوير اين حادثۀ تاريخي نمي پردازد؛ در عوض او موضوع را به صورت نمايش مذهبي بسيار استيليزه شده‌اي درمي آورد که هم شمايل نگاري مسيحي را به خدمت مي‌گيرد و هم واقعيت‌هاي تاريخي را. در مرکز تابلو دلقکي به صليب بسته شده است. پايين پاي او زني، گناهکاري، مريم مجدليه‌اي ايستاده است. او کيف پول رسواکننده‌اي به دست دارد، در عين حال که نشان زندگي ناپرهيزگارانۀ او، ماسک خوک، پيش پايش افتاده است.
. پشت سر او ترازوي عدالت با کفه‌اي پر از گل‌هاي قرمز، نماد ديگري از گناه شرم انگيز او، قرار دارد. در سمت راست «حوا» سيبي را به دلقکي در لباس راهبان مي‌دهد، و حيوان قرباني شده زير نگاه مادر «باکره» از فرط خونريزي در حال مرگ است. در سمت چپ، يک فرستادۀ خشمگين خداوند، در حالي که به کتاب مقدس اشاره دارد، شاخۀ نخل شهادت را به فرد برگزيده و منوري اعطا مي‌کند- دهقاني مرعوب و بي رغبت. ماسک اسب واژگون شده چه بسا او را قهرماني مسيحي جلوه دهد که نور و آرامش به ارمغان مي‌آورد، و نيز بدعت گذاري که سرنوشتش در بالاي صليب به پايان خواهد رسيد. بر اساس نقشمايه‌هاي مسيحي، خرده گيري از رفتار گناه آلود و ماليات‌هاي تحمل ناپذير که نتيجه‌اي جز شورش مسلحانه ندارد با انگارۀ عدالت ملکوتي پيوند دارد. بر بالاي پل، جنگ تمام عيار همچنان ادامه دارد.
توبکه پس زمينه اثرش را، که مي‌توان نقد سياسي تندي بر جامعۀ روزگار نقاش دانست، کوه‌هاي شکوهمند آلپ قرار داده است.